ایران انگلیسی شما را به خواندن این متن دعوت می نماید:
اگر میخواهید مثل یک فرد بومی انگلیسی صحبت کنید، یادگیری اصطلاحات (Idioms) یکی از مهمترین قدمهاست. در این مطلب با ۵ اصطلاح رایج و کاربردی زبان انگلیسی آشنا میشوید که در مکالمات روزمره بسیار استفاده میشوند. هر اصطلاح را با معنی و یک مثال ساده یاد میگیرید.
1. Break the ice
معنی: سر صحبت را باز کردن، یخ مجلس را شکستن
این اصطلاح زمانی به کار میرود که بخواهید یک گفتوگوی دوستانه را شروع کنید یا فضای خشک اولیه را تغییر دهید.
مثال:
- To break the ice, I asked her about her favorite movies.
برای شکستن یخ، از او درباره فیلمهای مورد علاقهاش پرسیدم.
2. Piece of cake
معنی: کاری آسان، مثل آب خوردن
وقتی کاری خیلی راحت باشد، میتوان گفت آن کار یک "تکه کیک" است!
مثال:
- The math test was a piece of cake.
امتحان ریاضی مثل آب خوردن بود.
3. Hit the books
معنی: درس خواندن، مطالعهی جدی کردن
این اصطلاح مخصوصاً بین دانشآموزان و دانشجویان رایج است.
مثال:
- I have an exam tomorrow, so I need to hit the books tonight.
فردا امتحان دارم، پس باید امشب حسابی درس بخونم.
4. Catch some z’s
معنی: چرت زدن، کمی خوابیدن
در زبان عامیانه انگلیسی، برای اشاره به خوابیدن از این اصطلاح بامزه استفاده میشود.
مثال:
- I'm really tired. I need to catch some z’s before the meeting.
خیلی خستم. باید قبل از جلسه کمی بخوابم.
5. Spill the beans
معنی: لو دادن راز، چیزی را فاش کردن
وقتی کسی ناخواسته یا عمدی رازی را برملا میکند، از این اصطلاح استفاده میشود.
مثال:
- He accidentally spilled the beans about the surprise party.
او ناخواسته راز مهمانی سورپرایز را لو داد.